رادینرادین، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 1 روز سن داره

مرد کوچک خونه

عشق مادر به فرزند وتشکر فرزند ازمادر

وقتی که تو 1 ساله بودی، اون(مادر) بِهت غذا ميداد و تو رو می شست! به اصطلاح، تر و خشک می کرد تو هم با گريه کردن در تمام شب از اون تشکر می کردی ! وقتی که تو 2 ساله بودی، اون، بهت ياد داد تا چه جوری راه بری. تو هم اين طوری ازش تشکر می کردی، که، وقتی صدات می زد، فرار می کردی ! وقتی که 3 ساله بودی، اون، با عشق، تمام غذايت را آماده می کرد. تو هم با ريختن ظرف غذا ،کف اتاق،ازش تشکر می کردی وقتی 4 ساله بودی، اون برات مداد رنگی خريد. تو هم، با رنگ کردن ميز اتاق نهار خوری، ازش تشکر می کردی ! وقتی که 5 ساله بودی، اون، لباس شيک به تنت کرد تا به تعطيلات بری. تو هم، با انداختن(به عمد) خودت تو گِل، ازش تشکر کردی ! وقتی که 6 ساله بودی، اون، تو رو تا مدر...
1 ارديبهشت 1390

امان از دل تنگم

سلام پسر خوش تیپ مامان ، صبح موقع اومدن خواب بودی بدون اینکه چشمای ماهتو ببینم اومدم سرکار ، یه بوسه به چهره ماهت زدم واومدم گاهی وقتا با اون خنده های شیرینت راهی ام میکنی واون موقع است که دل کندن ازت برام خیلی دشوار میشه ،ازره اداره تا آخر وقت اداری همه ی حواس و احساسم پیش تو ،وقتی بهت زنگ می زنم وصدای نفسهات از پشت گوشی می شنوم دلم می خواد که محکم بغلت کنم وماچت کنم همه اش چشمم به ساعت که ببینم کی وقت اداری تموم میشه وتوبا اون چهره نازت درو برام باز می کنی وبا اون ادا واصولت دلمو بازی بدی .رادینم دلم برات تنگ شد وامان از این دل تنگم ..... ...
1 ارديبهشت 1390

عشق من به رادینم

دلم می خواهد شعر هایم در آینه ها،جنگل ها و در باغستانهای بزرگ تکثیر شود اگر بخواهی می توانی صدای قلبم را در شعرهایم،در کاشی های آبی و در شاخه های بی برگ بشنوی من سالها همنشین حرف و صوت و کلمه بوده ام تا بگویم هیچ کجای جهان زیبا تر از چشمان تو نیست اگر چه هیچ گاه شاخه گلی به دستت نداده ام و در خیابان سبز زندگی دوشادوش تو قدم نزده ام، تمام گلها را به خاطر شباهتی که به عطر تو دارند،ستوده ام من هرگز رودخانه ای را که عاشقانه به طرف تو می آید،گل آلود نکرده ام و پرندگانی را که در گیسوان تو لانه دارند،نادیده نگرفته ام   نمی دانم بهشت کی و ازکجا شروع شده است،اما حتم دارم که تو آخرین ایستگاه بهشتی و چشم هر کس به تو بیفتد...
1 ارديبهشت 1390